English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6645 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
This house is my own . U این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
random process U جریان تصادفی فرایند تصادفی
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
random parallel tests U ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
myself U خودم
owns U خودم
owned U خودم
number one U خودم
myself U من خودم
owning U خودم
own U خودم
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
siree U اقای خودم
on my own account U بحساب خودم
with my proper eyes U با چشم خودم
on my own account U بابت خودم
onmy own responsibility U به مسئولیت خودم
for my part U از سهم خودم
pon my life U بجان خودم
for my parts U از سهم خودم
myself U شخص خودم
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
i may thank myself U گناه از خودم است
it is my own U مال خودم است
sirree U اقاجان اقای خودم
owned U شخصی مال خودم
owning U شخصی مال خودم
owns U شخصی مال خودم
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
own U شخصی مال خودم
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
on your own U خودم تنهایی [کاری را کردن]
I can manage that. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I sat down with no fuss or bother . U برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I can manage, thank you. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I wI'll do it on my own responsibility . U به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I wI'll do that all by myself. U من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
eureka U >من کشف کردم <
i hid my self U را پنهان کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
iwas late U دیر کردم
i asked him a question U پرسشی از او کردم
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
I am late. U من دیر کردم.
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I wI'll try to catch up. U سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i did that of my own free will U این کار را کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
i made him go U او را وادار کردم برود
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
by accident <adv.> U تصادفی
at random <adv.> U تصادفی
circumstantial U تصادفی
chancier U تصادفی
hazardous U تصادفی
chanciest U تصادفی
as it happens <adv.> U تصادفی
accidently <adv.> U تصادفی
accidentally <adv.> U تصادفی
randomly U تصادفی
stochastic <adj.> U تصادفی
chancing U تصادفی
chances U تصادفی
chanced U تصادفی
chance U تصادفی
adventitious <adj.> U تصادفی
casual [not planned] <adj.> U تصادفی
contingent [accidental] <adj.> U تصادفی
accidental <adj.> U تصادفی
fortuitous <adj.> U تصادفی
haphazard <adj.> U تصادفی
stochastical <adj.> U تصادفی
chancy U تصادفی
incidental <adj.> U تصادفی
by happenstance <adv.> U تصادفی
by hazard <adv.> U تصادفی
coincidentally <adv.> U تصادفی
accidental attack U تک تصادفی
incidentally <adv.> U تصادفی
by the way U تصادفی
chanceful U تصادفی
by chance <adv.> U تصادفی
fortuitously <adv.> U تصادفی
coincidental <adj.> U تصادفی
random <adj.> U تصادفی
by a coincidence <adv.> U تصادفی
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
stochastic regression U رگرسیون تصادفی
stochastic term U متغیر تصادفی
stochastic model U الگوی تصادفی
stochastic term U جمله تصادفی
accident U تصادفی ضمنی
accidents U تصادفی ضمنی
by blow U ضربت تصادفی
contingent U تصادفی مشروط
contingents U تصادفی مشروط
indeterminate error U خطای تصادفی
stochastic variable U متغیر تصادفی
chance error U خطای تصادفی
Recent search history Forum search
1دریافت کردم
1آشپز خانه كثيف است و نامرتب
2لب آب
2لب آب
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
3in rell with god
1من خودم قلیان دارم میتوانم در حیات استفاده کنم
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1recreationist
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com